کانون فرهنگی هنری کوثر طالخونچه
دسته
پیوندهای روزانه
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 28845
تعداد نوشته ها : 14
تعداد نظرات : 2
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

حضرت آيت الله خامنه اي، رهبر معظم انقلاب اسلامي در ديدار علماء، فضلا، روحانيون و طلاب استان خراسان شمالي، گفتند: لازم است روحانيون و ائمه جماعات، كانون هاي فرهنگي مساجد را با همكاري بسيج رونق بخشند.

به گزارش خبرگزاري شبستان از بجنورد؛ حضرت آيت الله خامنه اي رهبر معظم انقلاب اسلامي شب گذشته (چهارشنبه 19 مهر) در ديدار علماء، فضلا، روحانيون و طلاب استان خراسان شمالي، با اشاره به تفكيك ناپذيري روحانيت از نظام اسلامي و فرصت عظيمي كه پيروزي انقلاب اسلامي در اختيار روحانيت، براي گسترش معارف ديني قرار داده است، تأكيد كردند: روحانيت و حوزه هاي علميه بايد با تلاش علمي مضاعف و مجهز شدن به معارف عميق ديني و آشنايي با انديشه هاي نو و ارتباط مستمر با نسل جوان بويژه دانشجويان، در جهت خدمت به نظام اسلامي و تقويت آن حركت كنند.

حضرت آيت الله خامنه اي با اشاره به مخاطبان گسترده و ميليوني ِروحانيون بواسطه تشكيل نظام اسلامي، افزودند: روحانيت و حوزه هاي علميه سربازان اين نظام هستند و هيچ گاه نميتوانند خود را جدا از نظام اسلامي تصور كنند.

ايشان هرگونه تفكري را كه روحانيت را جداي از نظام اسلامي بداند، سكولاريسم خواندند و تأكيد كردند: حوزه هاي علميه نمي توانند سكولار و نسبت به نظام اسلامي بي تفاوت باشند.

رهبر انقلاب اسلامي با اشاره به فتواي مراجع محترم تقليد مبني بر حرام قطعي بودن تضعيف نظام، خاطر نشان كردند: در حاليكه سياست سرويس هاي امنيتي دشمنان نظام اسلامي اعم از امريكا، انگليس و رژيم صهيونيستي، القاء وجود فاصله ميان روحانيت و نظام است، هيچ روحاني نميتواند خود را جداي از نظام اسلامي بداند.

حضرت آيت الله خامنه اي نظام اسلامي را نيز مرتبط با روحانيت دانستند و افزودند: بدون حضور روحانيت، انقلاب اسلامي، هيچ گاه به پيروزي نمي رسيد زيرا روشنفكران و گروهها و احزاب غير اسلامي، توانايي و نفوذ و مقبوليت روحانيت را در سطح كشور نداشتند.

ايشان با اشاره به وظايف سنگين روحانيت در شرايط كنوني، پيامبر عظيم الشأن اسلام(ص) را اسوه روحانيت دانستند و خاطر نشان كردند: امروز نيز همانند شرايط جنگ احزاب در دوران پيامبر(ص)، همه دشمنان ملت ايران در سطح بين المللي و منطقه اي، دست به دست يكديگر داده اند، تا ايستادگي و عزم راسخ اين ملت را بشكنند اما همانگونه كه در آن جنگ، مومنان به خود ترس و ترديد راه ندادند، ملت ايران هم با تلاش براي افزايش قدرت و توانايي هاي خود، در مقابل فشارها ايستاده است.

رهبر انقلاب اسلامي افزودند: در جنگ احزاب عده اي منافق و سست ايمان، مومنان را مورد عتاب و خطاب قرار ميدادند كه چرا كوتاه نمي آييد و سياست خود را عوض نمي كنيد اما ياران واقعي پيامبر(ص) در پاسخ به آنها مي گفتند: ما از اين فشارها تعجب نمي كنيم و نمي هراسيم و به راه خود ادامه خواهيم داد.

حضرت آيت الله خامنه اي تأكيد كردند: فشارها تا زمانيكه در مقابل خواسته دشمنان سر تعظيم فرود آورده نشود، ادامه خواهد داشت و تنها راه تأثير نپذيرفتن از اين فشارها ، قدرتمند شدن در ابعاد مختلف است.

ايشان مصداق قدرتمند شدن روحانيت را، درس خواندن عالمانه و تعمق در معارف ديني با نيت رسيدن به مدارج برجسته علمي دانستند و خاطر نشان كردند: روحانيت در كنار كسب علم بايد همواره مقيد به تديّن، تهذيب اخلاقي، فرائض و نوافل، و تلاوت قرآن باشد.

رهبر انقلاب اسلامي ارتباط صميمي و با روي خوش، با جوانان و پاسخگويي به سوالات و نيازهاي فكري آنان را يكي از وظايف مهم روحانيون برشمردند و افزودند: لازم است روحانيون و ائمه جماعات، كانون هاي فرهنگي مساجد را با همكاري بسيج رونق بخشند و ضمن حضور تأثيرگذار در مساجد و نمازهاي جماعت، معارف ديني و مناقب اهل بيت عليهم السّلام را براي مردم بيان كنند.

حضرت آيت الله خامنه اي در بخش ديگري از سخنان خود با اشاره به استعداد خيز بودن استان خراسان شمالي و يادآوري جايگاه برخي علماي برجسته اين منطقه، خاطرنشان كردند: خراسان شمالي با چنين جايگاهي زمينه تأسيس يك حوزه ي علميه ي كامل و داراي سطوح عالي را دارد.

ايشان علما و فضلاي سراسر كشور بويژه خراسان شمالي را به هجرت از حوزه هاي علميه قم و خراسان و شهرهاي بزرگ، به مناطق خود توصيه كردند و افزودند: تنها راه ارتقاء كمّي و كيفي حوزه هاي علميه كشور طرح هجرت است كه بايد بصورت عملي اجرا شود.

در ابتداي اين ديدار آيت الله مهمان نواز نماينده استان خراسان شمالي در مجلس خبرگان به رهبر انقلاب اسلامي خير مقدم گفت.

بنابر گزارش پايگاه اطلاع رساني دفتر مقام معظم رهبري؛ حجت الاسلام و المسلمين فرجام مدير اجرايي حوزه علميه خراسان نيز گزارشي از وضعيت علمي و آموزشي حوزه هاي علميه خراسان از جمله خراسان شمالي ارائه كرد.

در اين ديدار همچنين حجت الاسلام و المسلمين يعقوبي امام جمعه بجنورد ضمن بيان مطالبي در خصوص حوزه هاي علميه خراسان شمالي، پيشنهاد تأسيس حوزه علميه جامع در بجنورد را ارائه كرد.

دسته ها :
يکشنبه سیم 7 1391

 

حيّ و ميّت در معناي لغوي به زنده و مرده اطلاق مي شود اما در نگاه اهل معرفت مرده و ميّت به چيزي گويند كه منشأ خواص و آثار نباشد و حيّ و زنده واقعي آن است كه منشأ خواص و آثار و عارف به خداوند متعال و صاحب بصيرت باشد.


بر اساس آيات قرآن حيات چند نوع است:

حيات نباتى: «يحيى الارض بعد موتها»؛ خداوند زمين را (با روياندن گياهان) زنده مى‏كند.

حيات حيوانى: «كنتم امواتا فاحياكم»؛ شما مرده بوديد پس او شما را زنده كرد.

حيات فكرى: «دعاكم لما يحييكم» پيامبر شما را به چيزى دعوت مى‏كند كه (دل‏هاى مرده) شما را زنده مى‏كند.

حيات اجتماعى: «و لكم فى القصاص حياة»، حيات (سياسى و اجتماعى شما كه در سايه امنيّت بدست مى‏آيد) در قصاص و انتقام به حقّ است.

حيات قلبى و روحى: «ليُنذر مَن كان حيّا» (آيه مورد بحث) قرآن افرادى را كه داراى دل‏هاى زنده و روح‏هاى پاك و آماده‏اند هشدار مى‏دهد.



بينش توحيدي همان حيات انساني است
حيّ و ميّت در معناي لغوي به زنده و مرده اطلاق مي شود اما در نگاه اهل معرفت مرده و ميّت به چيزي گويند كه منشأ خواص و آثار نباشد و آثار مطلوبه از او صادر نشود يا در او نباشد. قرآن بارها از كافران و جاهلان تعبير «مرده» كرده است؛ چرا كه حيّ و زنده واقعي آن كسي است كه منشأ خواص و آثار و عارف به خداوند متعال و صاحب بصيرت باشد.

حيات انسان در تأله او شكل مي گيرد و تأله نيز اساس فطرت آدمي و عين حقيقت اوست؛ از اين رو، بدون خداخواهي نمي‌توان حياتي براي انسان تصور كرد و او را زنده ناميد؛ پس بازگشت حيات متألهانه انسان به توحيد اوست و اگر بينش توحيدي انسان بازستانده شود، آدمي حيات خود را از دست مي دهد و در فرهنگ جامع دين به شمار «مردگان» مي آيد.

بر اين حقيقت ملكوتي تصريحات متعددي از قرآن و حديث، آمده است از جمله، قرآن كريم درباره انساني كه از توحيد فاصله گرفته و به دام شرك افتاده است، چنين مي فرمايد: «و من يشرك بالله فكأنما خر من السماء فتخطفه الطير أو تهوي به الريح في مكان سحيق» (سوره حج، آيه31)، در اين آيه انسان مشرك به دو گونه، تشبيه شده است كه هر دو كنايه از مرگ و نابودي و عدم حيات معنوي اوست؛ پس مشركان، اگرچه داراي زندگي نباتي و نمودهاي زيست شناختي اند، اما از حيات انساني محرومند و در اين ساحت ملكوتي مرده اند.

شهيد، زنده و منشأ اثر است، هم اهل دنيا و بازماندگان خود را بيدار و نوراني مي كند و هم به برزخيان روح و ريحان مي رساند. همه انسانها پس از مرگ زنده اند و هيچ كس مرگِ به معناي فنا و نابودي ندارد، ليكن راز نهي از توهم مرگ درباره شهيدان، آن گونه كه درباره ديگران پنداشته مي شود، تذكر اين نكته است كه آنان حياتي برتر دارند

قرآن در برخي از آيات در مورد كافران تعبير مرده را به كار برده و خطاب به پيامبر(صلي الله عليه و آله) مي فرمايد: «اِنَّكَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَى وَلَا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاء إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِينَ.»(نمل/ 80 ) البته تو نمى‏توانى مردگان (كفار و ملحدين) را شنوا كنى و نمى‏توانى نداى دعوت را به گوش كران برسانى هنگامى كه پشت مى‏كنند و روى بر مى‏تابند.



مسلمان واقعي از ديدگاه قرآن
اما در آيه بعد قرآن، شنوندگان كلام پيامبر را معرفي كرده و خطاب به رسول خدا(صلي الله عليه و آله) مي فرمايد: تنها كساني را شنواي تبليغ و هدايت خود مي يابي كه به آيات خداوند ايمان آورند و در برابر ما مطيع و مسلم محض باشند؛ «إن تسمع إلا من يۆمن بايتنا فهم مسلمون» (سوره نمل، آيه81)

مقايسه اين دو آيه نشان مي دهد كه انسان ها از اين نگاه دو گروهند: 1. زندگان، يعني گروندگان به دين حق 2. مردگان، يعني بيرون رفتگان از مدار شنوايي و تسليم عاقلانه در برابر پروردگار حكيم؛ پس در اين تقسيم بندي قرآني، زندگي و مرگ به لحاظ حيات حقيقي انسان مطرح شده است؛ نه بر پايه حيات مادي و طبيعي و مرز ميان زندگان و مردگان واقعي، ايمان و تسليم نسبت به خداي سبحان است.

با توجه به آيه «و كذلك أوحينا إليك قرءانا عربيا لتنذر أم القري ومن حولها»(سوره شوري، آيه7)، روشن است كه هدايت و تبليغ پيامبر (صلي الله عليه و آله) هرگز در قبرستان ها صورت نمي گرفت، بلكه هشدارها و انذارهاي او در متن جامعه زنده و ميان ساكنان «ام القري» و اطراف آن مطرح مي شد.


قرآن بيم دهنده زندگان است
بر اساس آيات قرآن و روايات اسلامي، مۆمنان انسان‏هاى زنده‌دل و برخوردار از حيات واقعى و معقول، و كافران همچون مردگان محروم از حيات واقعى هستند. بر اساس روايات، منظور از «حيّاً» انسان عاقل است؛ چنانكه حضرت علي(عله السلام) در كلامي اهل علم را زنده و اهل جهل را مرده خطاب فرمودند.

همچنين خداوند از كتاب الهي به «ذكر» و «قرآن روشنگر» ياد مي كند و سپس فلسفه آن را اين گونه مطرح مي سازد: «لينذر من كان حيا و يحق القول علي الكفرين»(سوره يس آيه70) (اين قرآن براي آن است)تا هر كه را زنده است بيم دهد و گفتار [خدا] درباره كافران محقق گردد.

يعني قرآن كريم آمده است تا زندگان را بيم دهد و با آن، قول و حجت خدا بر كافران تمام، و خشم و انتقام الهي نيز بر آنان روا گردد. دقت در اين آيه، آشكارا نشان مي دهد كه خداوند، آدميان را به دو دسته تقسيم كرده است:

1. انسان هاي زنده پندپذير. 2.كافران كنود. در اين آيه كافر قرينه انسان زنده قرار گرفته است. كافر مُرده است ولو اين كه راه برود ، حرف بزند و غذا بخورد. حيات از ديد قرآن با ايمان معنا پيدا مي كند و انسان بي ايمان، زنده نيست. شايد هم به تعبيري بتوان گفت كسي كه متنبه نمي شود (انذار نمي پذيرد) مُرده است.

در آيه 28 سوره آل عمران خداوند مي فرمايد: «تُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهارِ و تُولِجُ النَّهارَ فِي اللَّيْلِ وَ تُخْرِجُ الحَيَّ مِنَ المَيِّتِ وَ تُخْرِجُ المَيِّتَ مِنَ الحَيِّ وَ تَرْزُقُ مَنْ تَشاءُ بِغَيْرِ حِسابٍ»؛ شب را در روز، روز را در شب وارد مي‏سازد، زنده را از مرده، و مرده را از زنده بيرون مي‏آورد و هر كس را بخواهد روزي بي‏حساب مي‏دهد.

در اينجا دو نكته وجود دارد ؛ اول اينكه مقصود از مرده گِل و خاك است كه دانه و هسته در دل آنها پنهان است. دوم، از آنجا كه گاهي از انسان مۆمن فرزند كافر، و از انسان كافر، فرزند مۆمن به وجود مي‏آيد اين نوع توالد را مي‏توان اخراج حيّ از ميّت و بالعكس دانست و قرآن ايمان را حيات و نور، و كفر را مرگ و ظلمت مي‏داند چنانكه مي‏فرمايد: «أَوَمَنْ كانَ مَيِّتا فَأَحْيَيْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُورا يَمْشِي بِهِ فِي النّاسِ كَمَنْ هُوَ فِيالظُّلُماتِ لَيْسَ بِخارِجٍ مِنْها.»(انعام، 132) آيا آن كس كه مرده بود و او را زنده كرديم و براي او نوري قرار داديم كه در ميان مردم در پرتو آن راه مي‏رود مانند كسي است كه در تاريكي‏ها باشد و از آن بيرون نيايد.؟!


تفاوت فوت با وفات
قرآن از «مردن» به «توفي» تعبير مي كند كه از ماده «وفات» است نه از ماده «فوت». «فوت» معنايش از دست رفتن است.

مثلا نمازم فوت شد؛ يعني از دستم رفت. «توفي» با «وفات » از يك ريشه است. «توفي» درست نقطه مقابل «فوت » را مي رساند، يعني چيزي را قبض كردن و تمام تحويل گرفتن. مثلا اگر فردي از كسي طلبكار باشد و همه طلبش را از او بگيرد - نه بخشي از آن را - مي گويند استيفا كرد. پس «توفي» و «استيفا» به معني از دست رفتن نيست، برعكس، چيزي را به تمام و كمال تحويل گرفتن است.

قرآن هميشه «مردن » را «كامل تحويل گرفتن» تعبير مي كند. لذا مي فرمايد: الله يتوفي الانفس حين موتها خدا نفوس را در وقت مردن به تمام و كمال تحويل مي گيرد. در سوره سجده خداوند خطاب به كساني كه مي گويند: آيا آن وقتي كه ما گم شديم در زمين(فقط همان بدنش را مي بيند) پراكنده شديم، هر ذره مان به جايي رفت كه پيدا شدني نبود، بار ديگر خلق مي شويم؟ قرآن مي گويد: بل هم بلقاء ربهم كافرون. بلي اينها لقاء پروردگار را كه قيامت است منكرند. به اينان جواب بده: قل يتوفيكم ملك الموت الذي وكل بكم ثم الي ربكم ترجعون: بگو اشتباه كردي كه آن پراكنده شده را خودت دانستي. تو آن نيستي. آنچه كه توهستي، چيزي است كه فرشته ما او را تحويل گرفته و با خودش برده است.

مۆمنان انسان‏هاى زنده‌دل و برخوردار از حيات واقعى و معقول، و كافران همچون مردگان محروم از حيات واقعى هستند. بر اساس روايات، منظور از «حيّاً» انسان عاقل است؛ چنانكه حضرت علي(عله السلام) در كلامي اهل علم را زنده و اهل جهل را مرده خطاب فرمودند

از اين آيه و آياتي نظير آن، كاملا فهميده مي شود كه در قرآن، مردن، وفات است نه فوت. از وفات هم كمي بالاتر، «توفي » است و در واقع تحويل گرفته شدن از يك عالم ديگر است و فرشتگان الهي او را تحويل مي گيرند و مي برند.



شهيد به اهل دنيا و برزخيان روح و ريحان مي رساند
در قرآن در رابطه با كساني كه در راه خداوند كشته مي شوند، تعبير «حيات» به كار رفته است آنجا كه خداوند در آيه 154 سوره بقره مي فرمايد: «وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْيَاءٌ وَلَكِنْ لَا تَشْعُرُونَ» به كساني كه در راه خدا كشته مي شوند مرده نگوئيد. بلكه آنها زنده هستند ولي شما درك نمي كنيد» و يا در آيه اي ديگر خداوند مي فرمايد: «ولا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون»

اين گوياي اين مطلب است كه مرگ انتقال از نشئه اي به نشئه ديگر و وفات است، نه زوال و نابودي و فوت، و راز اين كه خداي سبحان در برخي موارد از كافران و منافقان به «اموات» تعبير كرده است كه گاهي «موت» به معناي زوال اثر انساني است؛ نه زوال هستي، و اطلاق آن بر كافران نيز به لحاظ بي اثر بودن آنان است.

بر اين اساس، نهي اين آيه شريفه از به كاربردن تعبير «اموات» درباره شهيدان، هم توهم نابودي و هم توهم بي اثر بودن آنان را دفع مي كند. شهيد، زنده و منشأ اثر است، هم اهل دنيا و بازماندگان خود را بيدار و نوراني مي كند و هم به برزخيان روح و ريحان مي رساند.

همه انسانها پس از مرگ زنده اند و هيچ كس مرگِ به معناي فنا و نابودي ندارد، ليكن راز نهي از توهم مرگ درباره شهيدان، آن گونه كه درباره ديگران پنداشته مي شود، تذكر اين نكته است كه آنان حياتي برتر دارند. در آيات ديگر نيز با بيان بهره مندي شهيد از رزق حسن و روزي خاص نزد خداوند، توهم اينكه شهادت سبب محروميت و ناكامي شهيد شود را ردّ كرده است

دسته ها :
چهارشنبه دوازدهم 7 1391

 

 

استغفار

مهمترين شرط استغفار


در آيات فراواني كه سخن از استغفار و توبه به ميان آمده بي درنگ، كلمه «اصلح» به كار رفته است و معناي اصلاح همان جبران خرابي ها و خطاهاي گذشته است.


منافقان و مسأله استغفار
(وَ إِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوا يَسْتَغْفِرْ لَكُمْ رَسُولُ اللّهِ لَوَّوا رُۆُوسَهُمْ وَرَأَيْتَهُمْ يَصُدُّونَ وَهُمْ مُسْتَكْبِرُونَ)

«هنگامى كه به منافقان گفته مى شود بياييد پيامبر خدا براى شما طلب آمرزش كند، سرهاى خود را (به عنوان مسخره) تكان داده و آنان را مى بينى كه با تكبر روى گردان مى شوند»

(سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَسْتَغْفَرتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَنْ يَغْفِرَ اللّهُ لَهُمْ إِنَّ اللّهَ لا يَهْدِى الْقَومَ الْفَاسِقينَ)

«چه براى آنها طلب آمرزش بنمايى و چه ننمايى يكسان است، خدا آنها را نخواهد بخشيد. خدا فاسقان را هدايت نمى كند»

افراد گناهكار، در صورتى كه متوجه گناه خود باشند و بدانند كه با اين عمل به حدود قوانين الهى تجاوز مى نمايند، دير يا زود به فكر چاره افتاده و وسيله مغفرت و آمرزش خود را فراهم مى آورند. ولى افراد متمرد و گناهكارى كه متوجه گناه خود نباشند و سيئه در نظر وى حسنه جلوه كند و هرگونه تجاوز و تعدّى را بر اثر جهلى كه بر روح او حكومت مى كند، عين صواب و حق و حقيقت پندارد، هرگز به فكر چاره نيفتاده و اگر كسى به وى راه صحيحى را كه سعادت او در آن است پيشنهاد كند، روى جهالت سر خود را تكان داده و از هرگونه خيرخواهى، متكبرانه روى مى گرداند.

گروه منافق از دسته دوم هستند زيرا آنان اگر چه به اسلام و ايمان تظاهر مى كنند، ولى چنان كه لفظ «تظاهر» از آن حاكى است، همه آن كارها تظاهر و خودنمايى بوده و از ايمان واقعى به خدا و رسول او، خبرى نيست و در حقيقت داراى جهل مركّبند كه از اشتباه و نادانى خود آگاهى ندارند.

روى همين حالت نفسانى (جهل مركب) بود كه هر موقع به يكى از منافقان عصر رسالت پيشنهاد مى شد خدمت پيامبر برسند و پيامبر درباره آنان طلب آمرزش كند، چون به مقام و موقعيت پيامبر معتقد نبودند و آيين او را از صميم دل نپذيرفته بودند، سرهاى خود را به عنوان مسخره و اين كه احتياجى به چنين طلب مغفرت پيامبر ندارند، تكان مى دادند و متكبرانه از اين پيشنهاد سر برمى تافتند.

هم چنـان كه انتقـاد مقـدمـه تكامـل است، شك و ترديد در يك مطلب، تا چـه رسد علـم و يقيـن بـه نقص و اشتباه، مايه تكامـل و نردبـان ترقى است

اين شيوه (شيوه اعراض و روى گردانى از عمل به پيشنهاد سودمند) اختصاص به منافق ندارد، بلكه هر ملتى كه به جهل و نادانى خود پى نبرد، هيچ گونه عمل اصلاحى در ميان آنان با دست خود آن ملت صورت نمى گيرد. از اين نظر دانشمندان گفته اند، هدايت و راهنمايى گروهى كه در جهل بسيط هستند ؛ يعنى به جهل و نادانى خود توجه دارند بسيار آسان است ولى راهنمايى گروهى كه در جهل مركبند ؛ يعنى نمى دانند و تصور مى كنند كه مى دانند، بسيار مشكل و احياناً محال است.

بدين لحاظ هم چنـان كه انتقـاد مقـدمـه تكامـل است، شك و ترديد در يك مطلب، تا چـه رسد علـم و يقيـن بـه نقص و اشتباه، مايه تكامـل و نردبـان ترقى است.



استغفار پيامبران موجب آمرزش گناهان است
آياتي از قرآن كريم دلالت مي كنند كه استغفار پيامبر (صلي الله عليه و آله) براى مۆمنان داراي اثر است، و حتي در برخي از اين آيات به رسول الله امر شده كه براي مۆمنين استغفار كند. آيات ديگرى نيز وجود دارند كه از استغفار براى مشركان نهى مى كند و مفهومش اين است كه استغفار براى مۆمنان بى مانع است، و نيز از بعضى از آيات استفاده مى شود كه فرشتگان براى جمعى از مۆمنان خطاكار در پيشگاه خداوند استغفار مى كنند. (غافر، 7 و شورى، 5)


با استفاده از اين آيات پاسخ كسانى كه توسل جستن به پيامبر و يا امام را يك نوع شرك مى پندارند روشن مى شود، زيرا اين آيه صريحاً مى گويد كه آمدن به سراغ پيامبر (صلي الله عليه و آله) و او را بر در درگاه خدا شفيع قرار دادن، و وساطت و استغفار او براى گنهكاران مۆثر است، و موجب پذيرش توبه، و رحمت الهى است. از بررسى آياتى كه درباره طلب آمرزش پيامبران براى افراد مجرم وارد شده است استفاده مى شود كه مردم خدمت پيامبران مى رسيدند و از آنان مى خواست به جهت قرب و مقامى كه در پيشگاه خداوند دارند، درباره آنها طلب مغفرت كنند يعنى از خداوند بخواهند از گناهانشان درگذرد.

در جاي ديگري از قرآن داريم كه هنگامى كه جرم و جنايت فرزندان يعقوب آفتابى شد و با ديدگان خود ديدند كه يوسف محبوس در چاه، سر از مصر درآورد و فرمانرواى آن منطقه شد، از كرده خود پشيمان شده به پيشگاه پدر رسيدند و گفتند:

(يَا ابَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنا إِنّا كُنّا خَاطِئينَ)( يوسف(12) آيه 97)

«پدر عزيز، درباره ما طلب مغفرت بنما و از خداوند بخواه از تقصيرات ما درگذرد كه ما گروه خطاكار بودم»

وقتى يعقوب آثار ندامت و پشيمانى را در چهره فرزندان خود مشاهده كرد، به آنان وعده داد اين كار را در همين نزديكى انجام خواهد داد و چنين فرمود:

(سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبّى إِنّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ)( يوسف(12) آيه 98)

«از پروردگارم برايتان آمرزش مى طلبم كه او بخشنده و مهربان است»

گاهى خود پيامبران به افراد گناه كار وعده طلب آمرزش از خدا مى دادند، چنان كه حضرت ابراهيم به آزر چنين وعده داد و فرمود:


(لأَسْتَغْفِرَنَّ لَكَ وَمَا أَمْلِكُ لَكَ مِنَ اللّهِ مِنْ شَىْء)( ممتحنه(60) آيه 4)

«از خداوند براى تو طلب آمرزش خواهم نمود و اين را بدان، من اختيار هيچ كارى از ناحيه خدا ندارم»

معناى اين جمله ـ كه تا حدى حقيقت طلب مغفرت پيامبران را روشن مى سازد ـ اين نيست كه زمام گناه در دست پيامبران باشد و خداوند، محو و اثبات معاصى را به آنان بسپارد، بلكه آنان واسطه اى بيش نيستند و تا اذن الهى در كار نباشد، طلب آمرزش اثرى نخواهد بخشيد.



شرط تأثير استغفار
صريح قرآن اين است كه خدا از گناه شرك نمى گذرد چنان كه فرموده:(إِنَّ اللّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَادُونَ ذَلِكَ)( نساء آيه 48)

«خداوند از شرك نمى گذرد و كمتر آن را مى بخشد»

بنابراين، شرك گناهى است غير قابل بخشش و مانع از بخشيده شدن گناهان ديگر است.

علت اين كه استغفار پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) درباره منافقان مۆثر نيست، همان «مشرك بودن» آنهاست و شرك جرمى است غير قابل عفو و قلب مشرك را تاريكى فرا گرفته كه هيچ گونه شايستگى براى بخشش ندارد. اين حقيقت در يكى از آيات به طور روشن گفته شده است، آن جا كه مى فرمايد:

(إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِينَ مَرَّةً فَلَنْ يَغْفِرَ اللّهُ لَهُمْ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللّهِ وَرَسُولِهِ)( توبه(9) آيه 80)

«هرگاه هفتاد بار براى آنها طلب آمرزش نمايى خداوند آنان را نخواهد بخشيد، زيرا آنان به خدا و رسول او كافرند»

آنان اگر چه به اسلام و ايمان تظاهر مى كنند، ولى چنان كه لفظ «تظاهر» از آن حاكى است، همه آن كارها تظاهر و خودنمايى بوده و از ايمان واقعى به خدا و رسول او، خبرى نيست و در حقيقت داراى جهل مركّبند كه از اشتباه و نادانى خود آگاهى ندارند

مهمترين شرط استغفار
از مهم رين شرط استغفار كه در آيات بدان اشاره شده اين است كه بنده واقعا از گناه و خطاهاي خود پشيمان باشد و به سوي خدا بازگردد. در حقيقت معناي جمله «استغفرالله ربي و اتوب اليه» اين است كه خدايا من از تو طلب آمرزش مي كنم و به سوي تو بازمي گردم. بازگشت به سوي خدا زماني به طور واقعي محقق خواهد شد كه بنده از صميم قلب از گناهان و راه خطايي كه در پيش گرفته پشيمان باشد و كوتاهي هايي را كه تاكنون مرتكب آن شده جبران كند و به معناي واقعي به سوي خدا بازگردد.

بر همين اساس در آيات فراواني كه سخن از استغفار و توبه به ميان آمده بي درنگ، كلمه «اصلح» به كار رفته است و معناي اصلاح همان جبران خرابي ها و خطاهاي گذشته است.

با توجه به اين آيات و روايات، استغفار حقيقي استغفاري است كه انسان واقعا از گناهي كه مرتكب شده پشيمان باشد و به آن باز نگردد و حقوق مردم و حقوق الهي را كه ضايع كرده، جبران كند و بدهي مردم را بپردازد، اگر حق كسي را ضايع كرده از آنان طلب رضايت نمايد و اگر خمس يا زكاتي بدهكار است، پرداخت كند، نماز و روزه قضايش را به جا آورد يا تصميم بگيرد كه همه اين امور را انجام دهد و در اين صورت استغفار او استغفار واقعي خواهد بود.

قرآن در آيات چندي شرايط و آداب استغفار را برمي شمارد كه مهم ترين آن ها پس از اقرار به ايمان و تسليم واقعي در برابر خداوند (آل عمران آيه 391 و مومنون آيه 901) توجه به ربوبيت خداوندي است و اين كه باور كند خداوند همان پروردگاري است كه همه هستي را مديريت و تدبير مي كند تا هر موجودي با توجه به ظرفيت ها و استعدادهاي خويش به مقام شايسته و بايسته خويش دست يابد و اين كه خداوند هيچ چيزي را ناديده نمي گيرد و از كوچك و بزرگ و خرد و كلان آگاه است و هيچ امري بيرون از دايره اذن و مشيت او اتفاق نمي افتد

دسته ها :
چهارشنبه دوازدهم 7 1391

حجاب و عفاف از منظر رهبر معظم انقلاب

 

 

                                        

 

مقام معظم رهبري در مورد حجاب و عفاف فرمودند : جايگاه زن و نوع حضور او در جامعه اسلامي، يكي از مسائل مهمي است كه حتي در تعيين سرنوشت جامعه نقش ايفا مي كند.

به گزارش روابط عمومي استانداري بوشهر ؛ حضرت آيت ا... سيدعلي خامنه اي درباره حجاب و عفاف زنان فرمودند، جايگاه زن و نوع حضور او در جامعه اسلامي، يكي از مسائل مهمي است كه حتي در تعيين سرنوشت جامعه نقش ايفا مي كند. از همين رو دين  اسلام به عنوان كامل ترين اديان به اين موضوع توجه خاصي داشته و احكام و دستورات روشني در مورد چگونگي حضور زن در اجتماع و اهميت حجاب براي وي صادر كرده است.

رهبر معظم انقلاب اظهار داشتند : از ديدگاه اسلام حفظ عفت و پاكدامني زنان نقش تعيين كننده اي در سالم سازي جامعه اسلامي دارد و حتي حفظ جايگاه و منزلت زن به حفظ حجاب و عفت او برمي گردد. در نقطه مقابل يكي از راههاي اساسي دشمن جهت ضربه زدن به اسلام و نظام جمهوري اسلامي، ترويج و حمايت از بي بندوباري و مقابله با حجاب و عفاف  است.

وي تصريح كردند : از روزهاي اوليه هجوم استعمارگران اروپايي به ممالك اسلامي اين حربه براي ضربه زدن به اسلام مورد استفاده قرار گرفته است. در شرايط كنوني نيز دشمن با انواع روشها اعم از راه اندازي شبكه هاي مبتذل ماهواره اي، ساختن سي دي هاي مستهجن و ترويج آنها در سطح جامعه، قاچاق مواد الكلي، تبليغ و ترويج پارتي هاي مختلط دختران و پسران، حمايت از جريانات فمنيستي و... قصد دارد تا ضمن مقابله با اعتقادات اسلامي و به ابتذال كشاندن جوانان، جامعه ايران را سرگرم مسائل بي ارزش كرده و آن را از دستيابي به آرمانهاي خود باز دارد. مقام معظم رهبري در بسياري از ديدارهايي كه با جوانان داشته اند به نوعي به اين تهديد اشاره نموده و در جايي مي فرمايند: «جوانان ايران اسلامي بدانند كه استكبار براي بيرون راندن آنها از صحنه اين مبارزه اي كه در آن، فتح و پيروزي حتما نصيب ملتهاست و لاغير، مشغول پول خرج كردن و طراحي انواع نقشه هاست.

 

مقام معظم رهبري گفتند : هدف اين نقشه ها، شما جوانان مؤمن و انقلابي و شجاعي هستيد كه ايستاده ايد، تا هدفهاي انقلاب و امامتان را تا آخرين رقم به تحقق برسانيد و هر مانعي را از سر اين راه برداريد. هر حركتي كه منجر به اين بشود كه نسل جوان احساس كند بايد از صحنه مقاومت كناره بگيرد، اين حركت، باواسطه يا بي واسطه، مربوط به امريكا و نظام استكباري است؛ اين يك معيار كلي است. هر كاري كه در كشورهاي ديگر كردند، اين جا هم مي خواهند بكنند: سرگرم كردن جوانان به مسائل جنسي، سرگرم كردن جوانان به مسائل شخصي، آلوده كردن جوانان به مواد مخدر و مسكر، منحرف كردن ذهن جوانان از آرمانهاي انقلابي و اهداف اصلي، متوجه كردن آنها به اهداف كوچك و جزيي و صنفي و امثال اينها، متزلزل كردن ايمان نسل جوان به اسلام، متزلزل كردن ايمان نسل جوان به اصول انقلاب اسلامي و جمهوري اسلامي و حتي به امام، و نيز هر چيزي كه در راه اين مبارزه ي عظيم به كار گرفته مي شود و وجودش لازم است، آن را در چشم نسل جوان، بي رنگ و بي اثر و بي فايده و مهمل جلوه دادن.

ايشان تأكيد كردند : اگر شما جايي چيزي در اين مضمونها ديديد، در كتابي خوانديد، در رمان ترجمه شده يا نوشته شده اي مطالعه كرديد، در مقاله ترجمه شده اي يا در شعر و يا در فلسفه بافي مشاهده كرديد، حتي در تظاهرات به اصطلاح جسورانه و پرخشمي چيزي از اين قبيل ديديد، آن را متهم كنيد؛ بدانيد كه تصادفي نيست؛ بدانيد كه امريكا از شما مي ترسد.»  (حديث ولايت، ج 8)با وجود هشدارهاي مكرر معظم له در اين باره، اما اين حقيقت تلخ وجود دارد كه در جامعه كنوني ما از دو سو ارزش حجاب و عفاف مورد حمله قرار گرفته است: از يك طرف مظاهر     بي حجابي و بي عفتي گسترش يافته و از طرف ديگر جريانات غربگراي مدعي حقوق زنان (فمنيست ها) با علم كردن ادعاي طرفداري از حقوق زن، سعي مي كنند ديدگاه ليبرالي غرب در مورد زنان را بر افكار عمومي جامعه غالب كنند. در حاليكه فمنيسم خود پوششي بر استفاده ابزاري از زنان است و بدون اينكه به جوانب حقيقي شخصيت زن توجه داشته باشد و تنزل دادن مقام زن به بهره كشي جنسي توسط غرب را زير سئوال ببرد، به دنبال مطرح كردن بيشتر آن در اجتماع آن هم با همان ويژگي مورد نظر ليبراليسم است. از ديدگاه رهبري «در حقيقت، نهضت دفاع از زنان در غرب، يك حركت دستپاچه، يك حركت بي‏منطق، يك حركت مبتني بر جهالت، بدون تكيه به سنّتهاي الهي و بدون تكيه به فطرت و طينت زن و مرد بود كه در نهايت به ضرر همه تمام شد؛ هم به ضرر زنان، هم به ضرر مردان، و بيشتر به ضرر زنان. اين قابل تقليد نيست. اين فرهنگي نيست كه در كشور اسلامي كسي به آن نگاه كند و بخواهد از آن چيزي ياد بگيرد؛ اين را بايد طرد كرد.» (30/7/76) اين حركت به مراتب خطرناكتر از گسترش نمودهاي بي حجابي است؛ چرا كه به صورت  پايه اي ديدگاه اسلام در مورد چگونگي حاضر شدن زن در اجتماع را به چالش مي كشد. از اين رو بايد علاوه بر تبليغ ديدگاه اسلام در مورد اهميت حجاب و عفاف، ادعاهاي پوچ جريانات غربگرا را نيز پاسخ داد.

نظريه پرداز بزرگ نظام جمهوري اسلامي، حضرت آيت الله العظمي خامنه اي با شناخت نسبت به اهميت موضوع، مباحث كارشناسي و عالمانه مفيدي در مورد نگاه اسلام به جايگاه زن و لزوم حفظ حجاب و عفاف، دارند كه ضروري است جهت دفاع از ديدگاه اسلام در اين باره به بيانات معظم له توجه نمود:الف) نقد نگاه غرب به موضوع زن:يكي از مباحث اساسي مقام معظم رهبري پيرامون جايگاه زن، نقد نگاه غرب و آشكار كردن  ظلم هاي مدعيان كنوني دفاع از حقوق زن نسبت به زنان است.

وي فرمودند : اسلام نگاه بسيار پيشرفته اي به جايگاه زنان دارد و اتفاقا اين غرب است كه با نگاه ابزاري به زن و سوء استفاده از آن مقام و موقعيت وي را تنزل داده است:«دنياي استكباري سرشار از جاهليّت، در اشتباه است كه خيال مي‏كند ارزش و اعتبار زن به اين است كه خود را در چشم مردان آرايش كند تا چشمهاي هرزه به او نگاه كنند و از او تمتّع گيرند و او را تحسين نمايند. بساط آن‏چيزي كه امروز به‏عنوان «آزادي زن» در دنيا و از سوي فرهنگ منحطّ غربي پهن‏شده‏است، برپايه اين است كه زن را در معرض ديد مرد قرار دهند تا از او تمتّعات جنسي ببرند. مردان از آنها لذّت ببرند و زنها وسيله التذاذ مردان شوند. كساني كه در دنياي جاهل و غافل و گمراه تمدّن غربي ادّعا مي‏كنند طرفدار حقوق بشرند، در حقيقت ستمگران به زن هستند.»بر همين اساس معظم له، غرب را ملزم به پاسخگويي درباره چرايي پايمال كردن حقوق زنان  مي دانند و مي فرمايند:«اين، يكي از آن ميدانهايي است كه ما در مقابل دنياي استكباري مدّعي هستيم. من بارها به گويندگان و مبلّغين قضيه زن عرض كرده‏ام: اين ما نيستيم كه بايد از موضع خودمان دفاع كنيم؛ اين فرهنگ منحط غرب است كه بايد از خودش دفاع كند. آنچه را كه ما براي زن عرضه مي‏كنيم، چيزي است كه هيچ انسان انديشمند با انصافي نمي‏تواند منكر شود كه «اين براي زن خوب است.» ما زن را به عفّت، به عصمت، به حجاب، به عدم اختلاط و آميزش بي‏حد و مرز ميان زن و مرد، به حفظ كرامت انساني، به آرايش نكردن در مقابل مرد بيگانه - براي آن‏كه چشم او لذّت نبرد - دعوت مي‏كنيم. اين بد است؟ اين كرامت زن مسلمان است. اين كرامت زن است.

ايشان اظهارداشتند : آنهايي كه زن را تشويق مي‏كنند كه خود را به گونه‏اي آرايش دهد كه مردان كوچه و بازار به او نگاه كنند و غرايز شهواني خودشان را ارضا كنند، بايد از خودشان دفاع كنند كه چرا زن را تا اين حد پايين مي‏آورند و تذليل مي‏كنند؟! آنها بايد جواب بدهند. فرهنگ ما، فرهنگي است كه انسانهاي والا و انديشمند غرب هم آن را مي‏پسندند و رفتارشان همين‏طور است. در آن‏جا هم خانمهاي عفيف و سنگين و متين و زنهايي كه براي خودشان ارزشي قائلند، حاضرنيستند خودشان را براي ارضاي غرايز شهواني بيگانگان و هرزه‏ چشمها وسيله‏اي قرار دهند. فرهنگ منحط غربي، از اين قبيل زياد دارد.»(25/9/71)

مقام معظم رهبري در مورد  ب)نارسائي هاي فرهنگ غرب در مورد زن فرمودند:«اساسا نگرش غربي نسبت به زن، يك نگرش مبني بر عدم برابري و عدم تعادل است. شما به شعارهايي كه در غرب داده مي‏شود، نگاه نكنيد؛ اين شعارها پوچ است و حاكي از واقعيت نيست. فرهنگ غربي را از اين شعارها نمي‏شود فهميد. فرهنگ غربي را بايد در ادبيّات غربي جستجو كرد. كساني كه با ادبيّات اروپايي، با شعر اروپايي، با رمان و داستان و نمايشنامه‏هاي اروپايي آشنا هستند، مي‏دانند كه در چشم فرهنگ اروپايي، از دوران قرون وسطي‏ و بعد از آن تا اواسط قرن فعلي، زن موجود درجه دوم بوده است! هر چه بر خلاف اين ادّعا كنند، خلاف مي‏گويند. شما به نمايشنامه‏هاي معروف شكسپير انگليسي نگاه كنيد، ببينيد با چه نفسي و با چه زباني و با چه ديدي در اين نمايشنامه‏ ها و ساير ادبيّات غربي به زن نگاه مي‏شود! مرد در ادبيات غربي، سرور و ارباب زن و اختياردار اوست، كه بعضي از نمونه هاي اين فرهنگ و آثار آن، امروز هم باقي است.»

ايشان اظهار داشتند : « پايه تمدن امروز اروپايي، همان فرهنگ رومي است. يعني امروز آنچه كه بر سر تا پاي فرهنگ اروپايي و غربي و به تبع آنها فرهنگ امريكايي و خرده‏ريزهاي غرب حاكم است، همان اصول و خطوطي است كه در امپراتوري روم وجود داشته؛ همانهاست كه امروز ملاك و معيار است. آن زمان هم زنان را به بالاترين مقام مي‏رساندند، احترامشان مي‏كردند و به آرايشها و زيورها تزيينشان مي‏كردند؛ اما براي چه؟ براي اشباع يكي از خاكي‏ترين و مادّي‏ترين خصلتهاي بشري در مرد! اين، چه‏قدر توهين و چه‏قدر تحقير نسبت به انسان و نسبت به جنس زن است!»(4/10/1370)« امروز هم وقتي زني با مردي ازدواج مي‏كند و به خانه شوهر مي‏رود، حتّي نام خانوادگي او عوض مي‏شود و نام خانوادگي مرد را بر خود مي‏گذارد.

مقام معظم رهبري گفتند : در فرهنگ اروپايي، وقتي زن با همه موجودي و املاك خود ازدواج مي‏كرد و به خانه شوهر مي‏رفت، نه فقط جسم او در اختيار شوهر قرار مي‏گرفت، بلكه تمام اموال و املاك و داراييهاي او هم كه از پدر و خانواده‏اش به او رسيده بود، متعلّق به شوهر مي‏شد! اين حقيقتي است كه غربيها نمي‏توانند آن را انكار كنند.»«نكته مهم اين است كه حتّي وقتي در اروپا براي زن حقّ مالكيت معيّن شد - طبق بررسي موشكافانه جامعه‏شناسان خودِ اروپا - به خاطر اين بود كه كارخانه‏ها كه تازه بساط فناوري مدرن و صنعت در غرب را گسترده بودند، احتياج به كارگر داشتند؛ اما كارگر كم بود و احتياج به كارگرِ زياد احساس مي‏شد. لذا براي اين كه زنان را به كارخانجات بكشانند و از نيروي كارشان استفاده كنند - كه البته مزد كمتري هم هميشه به زنان مي‏دادند - اعلان شد كه زن داراي حقّ مالكيت است! در اوايل قرن بيستم بود كه اروپاييان حقّ مالكيت را به زن دادند.

ايشان ادامه دادند : اين، آن نگرش افراطي و غلط و ظالمانه نسبت به زن در غرب و در اروپاست. يك افراطِ اين‏چنين، در مقابل تفريط هم دارد. وقتي نهضتي به نفع زنان در چنان فضايي به وجود مي‏آيد، طبعاً دچار تفريط هايي از طرف مقابل مي‏شود. لذا شما مي‏بينيد در طول چند ده سال، آن‏چنان فساد و بي‏بند و باري در غرب به وسيله آزادي زنان به راه افتاد و رواج پيدا كرد كه خود متفكّران غربي را دچار وحشت كرد! امروز دلسوزان و مصلحان، انسانهاي خردمند و باانگيزه در كشورهاي غربي، از آنچه پيش آمده است، متوحّش و ناراحتند و البته نمي‏توانند هم جلوِ آن را بگيرند.»(30/7/76)ج)جايگاه زن در نگاه اسلامي:در مقابل نگاه ناقص و اهانت آميز غرب به موضوع زن، ديدگاه اسلام نگاهي سازنده به زنان دارد؛ چرا كه « اسلام برخلاف آنجوري كه هميشه در نظامهاي طاغوتي وجود داشته است كه با چشم ديگري اصلاً به زن نگاه ميكردند، به زن شخصيت ميدهد. در اسلام وقتي براي مؤمن نمونه ميخواهند مشخص بكنند، نمونه‌ي زن معين ميكنند. «و ضرب اللَّه مثلا للّذين امنوا امرأت فرعون»؛ اين نفر اول، «و مريم ابنت عمران»، نفر دوم؛ نمونه براي للذين آمنوا، دو زن. نمونه براي للذين كفروا هم دو زن: «امرأت نوح و امرأت لوط كانتا تحت عبدين من عبادنا ... فخانتاهما».يعني زن را نه فقط محور و عبرت و آئينه‌اي براي زنان، بلكه براي كل جامعه قرار ميدهد. ميشد يك مرد انتخاب بكنند. نه، اين در مقابله‌ي با آن نگاه انحرافي و غلطي است كه نسبت به زنان وجود داشته. اين نگاه، هميشه هم تحقيرآميز نبوده؛ اما هميشه غلط بوده.»(28/7/88)

مقام معظم رهبري بعد از ترسيم اين ديدگاه كلي اسلام در مورد زنان، به نكات ديگري اشاره   مي كنند كه به طور مشخص نشان دهنده نگاه پيشرفته اي اسلام به حقوق و جايگاه زنان است. در اين نگاه، پيشرفت و تعالي زنان در عرصه اجتماع بدون استفاده ابزاري از آنها و تحت ظلم قرار گرفتن آنها مورد هدف است.

خطوط اصلي بيانات معظم له در اين باره در ذيل ارائه مي شود:1- جلوگيري از تحت ستم بودن زن: « هدف اسلام در دفاع از حقوق زنان اين است كه زن تحت ستم نباشد و مردْ خود را حاكم بر زن نداند. در خانواده، حدود و حقوقي هست. مرد حقوقي دارد، زن هم حقوقي دارد و اين حقوق به‏شدّت عادلانه و متوازن ترتيب داده شده است.» (30/7/76)

2- زن و مرد از يك جنس هستند: «شما بينيد اين آيه‏ي شريفه در مورد زن و مرد - عمدتاً در داخل خانواده - چه مي‏فرمايد. «و من آياته ان خلق لكم من انفسكم ازواجا» يعني از جمله‏ي نشانه‏هاي قدرت الهي يكي اين است كه براي شما انسانها، از نوع خودتان و از جنس خودتان همسراني قرار داد؛ براي شما مردان، زنان را و براي شما زنان، مردان را. از خودتان هستند؛ «من انفسكم»، جنس جداگانه‏اي نيستند، در دو رتبه جداگانه نيستند؛ همه يك حقيقتند، يك جوهر و يك ذاتند. البته در بعضي از خصوصيات، با هم تفاوتهايي دارند؛ چون وظايفشان دو تاست.» (30/7/76)

3- جلوگيري از پايمال شدن حقوق زنان: «طبيعت الهي زن و مرد در محيط خانواده، طبيعتي است كه براي زن و براي مرد رابطه‏اي فيمابين به وجود مي‏آورد كه آن رابطه، رابطه عشق و مهرباني است: «مودّة و رحمة». اگر اين رابطه تغيير پيدا كرد، اگر مرد در خانه احساس مالكيت كرد، اگر به چشم استخدام و استثمار به زن نگاه كرد، اين ظلم است. اگر زن محيط امن و توأم با امنيتي براي درس خواندن، براي كار كردن، براي احياناً كسب درآمد و براي استراحت نداشته باشد، اين ظلم و ستمكاري است. هر كس كه موجب اين ظلم شود، بايد قانون و جامعه اسلامي با او مقابله كند.» (30/7/76)«چنانچه نگذارند زن به تحصيلات صحيح و به علم و معرفت دست پيدا كند، اين ظلم است. اگر شرايط طوري باشد كه زن فرصت پيدا نكند به خاطر زيادي كار و فشار كارهاي گوناگون، به اخلاق خود، به دين خود و به معرفت خود برسد، اين ظلم است. اگر زن امكان پيدا نكند كه از مايملك خود به طور مستقل و با اراده خود استفاده كند، اين ظلم است. اگر به زن در هنگام ازدواج، شوهري تحميل شود - يعني خود او در انتخاب شوهر نقشي نداشته باشد و اراده و ميل او مورد اعتنا قرار نگيرد - اين ظلم است. اگر زن، چه آن وقتي كه داخل خانه با خانواده زندگي مي‏كند و چه در صورتي كه از شوهر جدا مي‏شود، نتواند از فرزند خود بهره عاطفي لازم را ببرد، اين ظلم است. اگر زن استعدادي دارد - مثلاً استعداد علمي دارد، استعداد براي اختراعات و اكتشافات دارد، استعداد سياسي دارد، استعداد كارهاي اجتماعي دارد - اما نمي‏گذراند از اين استعداد استفاده كند و اين استعداد شكوفا شود، ظلم است.» (30/7/76)

4- دفاع اخلاقي از زن در خانواده: «يك نكته ديگر كه بايد مورد توجّه باشد، دفاع اخلاقي و قانوني از زن، بخصوص در داخل خانواده است. دفاع قانوني با اصلاح قوانين و ايجاد قوانين لازم و دفاع اخلاقي با طرح اين مسأله و مواجهه با كساني كه اين را درست نمي‏فهمند و زن را در خانه، مستخدمِ مورد ستمِ مرد، بدون تمكّن از خودسازي معنوي تلقّي و اين‏گونه هم عمل مي‏كنند. بايد با اين فكر با قوّت و شدت مقابله شود؛ البته به شكل كاملا منطقي و عقلاني.» (30/7/76)معظم له در پايان اين بحث هشدار مي دهند كه در زمينه دفاع از حقوق و جايگاه زنان « از بحثهاي انحرافي در اين زمينه‏ها بايد اجتناب شود. بعضي كسان به عنوان اين كه از زن دفاع مي‏كنند، به بحثهاي انحرافي كشانده مي‏شوند و بعضي از مسائل از قبيل ديه و امثال اينها را مطرح مي‏كنند؛ در حالي كه اينها بحثهاي انحرافي است.» (30/7/76)

د) اهميت حجاب و عفاف در حفظ حقوق و جايگاه زنان: اما در راستاي دفاع از شخصيت حقيقي زن، رعايت حجاب و عفاف مهم ترين مسئله محسوب مي شود؛ چرا كه از ديدگاه مقام معظم رهبري عامل اصلي پيشرفت مادي و تعالي معنوي زنان حفظ حجاب و عفت است.

ايشان مي فرمايند: «ما كه روي حجاب اين‏قدر مقيديم، به خاطر اين است كه حفظ حجاب به زن كمك مي‏كند تا بتواند به آن رتبه معنوي عالي خود برسد و دچار آن لغزشگاههاي بسيار لغزنده‏يي كه سر راهش قرار داده‏اند، نشود.»بنابراين به بيان ايشان « هر حركتي كه براي دفاع از زنان انجام مي‏گيرد، بايد ركن اصلي آن رعايت عفاف زن باشد. در غرب به خاطر اين‏كه به اين نكته توجّه نشد - يعني مسأله عفت زنان مورد اهتمام قرار نگرفت و به آن اعتنايي نكردند - كار به اين بي‏بندو باريها كشيد. نبايد بگذارند عفّت زن - كه مهمترين عنصر براي شخصيت زن است - مورد بي‏اعتنايي قرار گيرد. عفّت در زن، وسيله‏اي براي تعالي و تكريم شخصيت زن در چشم ديگران، حتّي در چشم خودِ مردان شهوتران و بي‏بندوبار است.

رهبر معظم انقلاب اظهار داشتند : عفّت زن، مايه احترام و شخصيت اوست. اين مسأله حجاب و مَحرم و نامَحرم و نگاه كردن و نگاه نكردن، همه به خاطر اين است كه قضيه عفاف در اين بين سالم نگهداشته شود. اسلام به مسأله عفاف زن اهميت مي‏دهد. البته عفاف مرد هم مهمّ است. عفاف مخصوص زنان نيست؛ مردان هم بايد عفيف باشند. منتها چون در جامعه، مرد به خاطر قدرت جسماني و برتري جسماني، مي‏تواند به زن ظلم كند و برخلاف تمايل زن رفتار نمايد، روي عفّت زن بيشتر تكيه و احتياط شده است.» (30/7/76)

وي در مورد لزوم رعايت حجاب در محيط دانشگاهي فرمودند:« محيط دانشگاهها بسيار مهمّ است. در محيط دانشگاهها، خانمهاي دانشجو و استاد بايد بكوشند روحيه و فرهنگ اسلامي را ترويج كنند. اجازه ندهيد به كساني - اگر خداي نكرده در دانشگاههاي كشور هستند - كه نسبت به حجاب اسلامي يا زنان و دانشجويان دخترِ مسلمان بي‏احترامي كنند. اجازه ندهيد كه اينها بتوانند افكار فاسد را منتشر كنند. محيط دانشگاه بايد محيط اسلامي باشد؛ محيطي براي رشد انسان طراز اسلام؛ انساني كه الگويش فاطمه زهرا سلام‏اللَّه‏عليهاست. و اين، براي آينده كشور فوق‏العاده مهم است.» (25/9/71)

ايشان درباره پرهيز از تحت الشعاع قرار گرفتن عفت و حجاب به خاطر كار كردن عنوان داشتند :«اسلام با كاركردن زن موافق است. نه فقط موافق است، بلكه كار را تا آن‏جا كه مزاحم با شغل اساسي و مهمترين شغل او، يعني تربيت فرزند و حفظ خانواده نباشد، شايد لازم هم مي‏داند. اما اين كار نبايد با كرامت و ارزش معنوي و انساني زن منافات داشته‏باشد. نبايد زن را تذليل كنند و او را وادار به تواضع و خضوع نمايند. تكبر از همه انسانها مذموم است، مگر از زنان در مقابل مردان نامحرم! زن بايد در مقابل مرد نامحرم متكبّر باشد. «فلا تخضعن بالقول»؛ در حرف‏زدن مقابل مرد نبايد حالت خضوع داشته‏باشد. اين، براي حفظ كرامت زن است. اسلام اين را مي‏خواهد و اين الگوي زن مسلمان است.» (25/9/71)

وي فرمودند :  بحث پوشش زن نبايد از هجوم تبليغاتي غرب متأثر باشد:« بايد توجه كنيد كه هيچ بحثي در اين زمينه‏هاي مربوط به پوشش زن، از هجوم تبليغاتي غرب متأثر نباشد؛ اگر متأثر از آن شد، خراب خواهد شد. مثلاً بياييم با خودمان فكر كنيم كه حجاب داشته باشيم، اما چادر نباشد؛ اين فكر غلطي است. نه اين‏كه من بخواهم بگويم چادر، نوع منحصر است؛ نه، من مي‏گويم چادر بهترين نوع حجاب است؛ يك نشانه ملي ماست؛ هيچ اشكالي هم ندارد؛ هيچ منافاتي با هيچ نوع تحركي هم در زن ندارد. اگر واقعاً بناي تحرك و كار اجتماعي و كار سياسي و كار فكري باشد، لباس رسمي زن مي‏تواند چادر باشد و - همان‏طور كه عرض كردم - چادر بهترين نوع حجاب است. البته مي‏توان محجبه بود و چادر هم نداشت؛ منتها همين‏جا هم بايستي آن مرز را پيدا كرد. بعضيها از چادر فرار مي‏كنند، به خاطر اين‏كه هجوم تبليغاتي غرب دامنگيرشان نشود؛ منتها از چادر كه فرار مي‏كنند، به آن حجاب واقعي بدون چادر هم رو نمي‏آورند؛ چون آن را هم غرب مورد تهاجم قرار مي‏دهد! شما خيال كرده‏ايد كه اگر ما چادر را كنار گذاشتيم، فرضاً آن مقنعه كذايي و آن لباسهاي "و ليضربن بخمرهنّ علي جيوبهنّ " و همانهايي را كه در قرآن هست، درست كرديم، دست از سر ما بر مي‏دارند؟ نه، آنها [غرب]به اين چيزها قانع نيستند؛ آنها مي‏خواهند همان فرهنگ منحوس خودشان عيناً اين‏جا عمل بشود؛ مثل زمان شاه كه عمل مي‏شد.» (25/9/71)ه)

مقام معظم رهبري در مراسم تنفيذ حكم رياست جمهوري سيد محمد خاتمي در سال  1380به لزوم برخورد قاطع قانوني با بدحجابي به صراحت فرمودند: «يك جريان فساد هم فسادهاي اخلاقي و رواج منكرات است. با اين هم بايد مقابله و مبارزه كرد. ما خوب مي‏دانيم، اين جزو تعاليم اسلام است كه با زبان و تبيين بايد مردم را با فضايل اخلاقي آشنا كرد و از منكرات دور نگه‏داشت. اين به جاي خود درست؛ اما با شيوع منكرات و با تظاهرِ به آن بايد مقابله كرد. اسلام مرتكبِ منكر را نصيحت و هدايت مي‏كند؛ اما حد هم براي او مي‏گذارد. با صِرف زبان و توصيه نمي‏شود كاري كرد. قدرت نظام بايد جلوِ سيرِ فحشا و فساد را بگيرد. اجازه ندهيد كه هوسهاي يك عدّه معدود و يك گروه كوچك و اندك در داخل جامعه، موجب اغواي ذهن و فكر دختر و پسر جوان و مرد و زن مؤمني شود كه هيچ انگيزه فسادي ندارند. شما بايد جلوِ آن‏گونه افراد را بگيريد. همه مسؤولان بخشهاي مختلف كشور در اين زمينه مسؤولند.

وي تأكيد كردند : اجازه ندهيد عدّه‏اي با تكيه به نام آزادي - كه واقعاً بايد بر عنوان مظلوم آزادي گريست كه چه سوء استفاده‏هايي از اين نام مي‏شود - منكرات و فحشا و بي‏بندوباري را در جامعه رايج كنند. عكس‏العملِ آن اين است كه عدّه‏اي به نظام بدبين شوند؛ مثل اوّل مشروطه. البته تخلّف از قانون و خروج از مدار قانوني براي مقابله با هر چيزي كه به نظر انسان منكر مي‏آيد - بدون اجازه حكومت - خودش يك جرم است؛ مگر نهي از منكر زباني، كه بارها گفتيم نهي از منكر زباني جايز و واجب و وظيفه همه است و در هيچ شرايطي هم ساقط نمي‏شود؛ اما آن‏جايي كه نوبت اجرا و عمل برسد، همه بايد طبق قوانين عمل كنند. هيچ چيزي مجوّز اين نيست كه بگويند چون نيروي انتظامي و قوّه قضايّيه عمل نكردند، خودمان وارد ميدان شديم؛ نخير، آن روزي كه لازم باشد مردم براي حادثه‏اي خودشان وارد عمل شوند، رهبري صريحاً به آنها خواهد گفت.» (11/5/80)

با توجه به بيانات مقام معظم رهبري در مورد جايگاه زن در ديدگاه اسلامي و اهميت حجاب و عفاف وي، و نيز با توجه به بحث مقابله با بي حجابي كه در اين روزها مطرح شده است،  مي توان چند نكته را مطرح كرد:1- ديدگاه غرب در مورد زنان، مبتني بر استفاده ابزاري از زن براي ارضاء نامشروع تمايلات جنسي است و شخصيت زن را صرفا به همين موضوع تنزل داده است. جريانات غربگراي مدعي دفاع از حقوق زنان كه در كشور ما نيز فعال هستند، در چارچوب همين نگاه ليبرالي فكر مي كنند. در حاليكه اسلام با نگاهي همه جانبه به شخصيت زن، به دنبال پيشرفت مادي و تعالي معنوي زن است بدون اينكه تحت ظلم يا بهره كشي غير اخلاقي قرار گيرد.

2- در نگاه اسلام، حفظ حجاب و عفاف اصل مهمي در حفظ منزلت زن دارد و نقش تعيين كننده اي در سلامت جامعه اسلامي و ارزش هاي اسلامي دارد. از همين رو در ديدگاه مقام معظم رهبري توجه ويژه اي به ارزش حجاب براي زنان و لزوم حفظ آن شده است.

3- همانگونه كه مقام معظم رهبري به روشني اشاره مي كنند بايد متصديان قانوني با قاطعيت در مقابل ترويج بي حجابي وابتذال بايستند. در اين راه نبايد تنها به اقدامات فرهنگي دلخوش كرد؛ بلكه بدحجابي و رواج منكرات پيرامون آن پديده شومي است كه هم بايد نمودهاي ظاهري آن را از بين برد و هم ريشه هاي تقويت اين پديده نظير تفكرات فمنيستي را خنثي كرد و در اين راه بهره گيري از اقدامات قانوني مقتدرانه و تبليغ فرهنگي بايد با يكديگر لحاظ شود. بايد دانست كه برخي از بي حجابي ها، نشأت گرفته از سازماندهي و تشكيلات هدايت شده دشمنان نظام است و سبب مي شود تا ساير افراد عادي هم به اين وادي كشيده شوند. تهيه و توزيع فيلم هاي مستهجن، قاچاق مواد الكلي، گسترش ماهواره و... همگي با مشاركت مستقيم و غير مستقيم دشمن رقم مي خورد؛ بنابراين در پديده اي كه نقش فعال دشمن در آن بارز است، اكتفا كردن به اقدامات فرهنگي نه تنها فايده نخواهد داشت؛ بلكه سبب غفلت از ساير اقدامات شده و حاشيه امني را براي مروجان بي حجابي فراهم مي كند. تركيب اقدامات سخت، نيمه سخت و نرم در اين كار راهگشاست، ضمن اينكه همه اين اقدامات بايد توسط نهادهاي قانوني انجام شود.

دسته ها :
دوشنبه بیستم 6 1391

 


 

 

17شهريور تكرار عاشورا و ميدان شهدا تكرار كربلا و شهداي ما تكرار شهداي كربلا و مخالفان ملت ما تكرار يزيد و وابستگان او هستند.امام خميني (ره)


مقدمه

دولت جمشيد آموزگار كه از نخستين روزهاي زمامداري، سياست تحميق مردم را پيش گرفته بود و مي خواست با همان سازمان هاي امنيتي موجود، بحران ها را پشت سر بگذارد و رژيم را حفظ كند، نتوانست در برابر امواج توفنده ي انقلاب اسلامي پايداري كند.

تظاهرات مردمي و راهپيمايي هاي عظيم، روز به روز گسترش مي يافت و مراكز فساد، قمارخانه ها وكاباره ها مورد هجوم مردم قرار مي گرفت و اعتراضات مردمي علني تر مي شد. به دنبال شكست كابينه آموزگار و ناتواني دولت در پاسخگويي به استيضاح نمايندگان مجلس فرمايشي شوراي ملي در خصوص حادثه سينما ركس آبادان و قاطعيت انقلابي مردم در پيشبرد خواسته هايشان، پس از يك سال در چهارم شهريور 1357، مجبور به استعفا شد و مهندس جعفر شريف امامي كه از رجال مشهور وابسته رژيم كه 15 سال رئيس مجلس سنا و در سال 1339، نخست وزير بود، به قصد كنترل اوضاع، از طرف شاه مامور تشكيل كابينه شد. نقشه امريكا اين بود كه با اين تغيير و تحول تا حدي از خشم و نفرت عمومي بكاهد. شريف امامي برنامه دولت خود را براساس آشتي ملي و احترام به روحانيت قرار داد و با آزادي 237 نفر از زندانيان سياسي و تعطيلي قمارخانه ها و كازينوها تلاش كرد خود را مردمي نشان دهد. ولي اين ترفندها كارساز نشد و همان روز كه مصادف با شهادت مولاي متقيان علي (ع) بود ، تظاهرات و برخوردهاي خونين ادامه يافت

در پنجم شهريور تظاهرات گسترده مردم در شهرهاي قم، تهران و ... ادامه پيدا كرد و ده ها نفر نيز به شهادت رسيدند. رژيم شاه در يك عقب نشيني آشكار، تقويم شاهنشاهي را كه چندي پيش (سال 1354) رسمي كرده بود، مجدداً به تقويم هجري شمسي مبدل ساخت.

در ششم شهريور 1357 امام خميني (ره) خطاب به ملت پيامي منتشر كرد و نسبت به  حيله هاي دشمنان اسلام و تعويض مهره ها، تغيير تقويم و ... اعلام خطر نمود:

در اين موقع حساس تاريخ ايران، شاه به وسيله كارشناسان خود دست به توطئه خطرناكي زده است كه با اندكي سستي و تغافل، ملت ايران بايد از به دست آوردن آزادي و استقلال و حقوق بشر مايوس شود و خود را براي همه نوع اختناق و شكنجه و قتل و غارت مهيا كند و اسلام بايد از احكام نوراني خود چشم بپوشد... .

... ملت ايران بداند كه در لب پرتگاهي است كه با اندكي غفلت، سقوط مي كند و تمام زحمات و  رنج هاي چندين ساله او پايمال مي شود و تا آخر روي سعادت نخواهد ديد و در نزد خداي متعال مسئول است... .


سيزدهم شهريور(عيد فطر) برگزاري راهپيمائي بزرگ در تهران

اختناقي كه رژيم از سال ها قبل ايجاد كرده بود، در يكي ، دو ماه اخير به اوج خود رسيده بود، اما پيگيري ادامه نهضت از طرف امام (ره) و روحانيت معظم، در روز عيد فطر آن سال تجلي نمود و مردم در شهرهاي خمين، تهران، قم، كرج و ايلام و ديگر شهرها پس از برگزاري نماز عيد به حركت در آمدند و شعارهاي كوبنده بر ضد رژيم سر دادند و  بزرگ ترين راهپيمايي ها در تهران با شركت نزديك به يك ميليون نفر برگزار شد و روزنه اميد پيروزي و نقطه عطف تاريخ سازي را در نهضت اسلامي پديد آورد. تظاهر كنندگان با  مشت هاي گره كرده و فريادهاي كوبنده خواستار بركناري رژيم شاهنشاهي و تاسيس حكومت اسلامي شدند.

راهپيمايان در تهران با ابراز محبت به سربازان و بوسيدن آن ها خواستار پيوستن ارتش به ملت شدند. امام خميني (ره) به مناسبت اين راهپيمايي، اعلاميه اي منتشر و خطاب به ملت ايران فرمودند:

مردم مسلمان ايران به دنبال برگزاري نماز عيد، دست به عبادت ارزنده ديگري زدند كه آن فريادهاي كوبنده عليه دستگاه جبار و چپاولگر براي به پا داشتن حكومت عدل الهي است كه كوشش در اين راه از اعظم عبادات است وفدايي دادن در راه آن سيره انبيا عظام خصوصا  نبي اكرم اسلام و وصي بزرگ او اميرمومنان است... .

ملت عظيم الشأن ايران! نهضت خود را ادامه داده و هرگز سستي به خود راه ندهيد كه نمي دهيد. مطمئن باشيد به اميد خدا پيروزي و سرافرازي نزديك است.

امام خميني (ره) در اين اعلاميه ارتشيان را برادران خود خوانده و خواستار احترام بيشتر به آنان شدند و فرمودند:

... اي سربازان غيور كه براي وطن و كشور خود فداكاري مي كنيد، به پا خيزيد، ذلت و اسارت بس است، پيوند خود را با ملت عزيز استوارتر كنيد... .

تظاهرات روز عيد فطر زمينه اي براي تظاهرات 16 شهريور گرديد. در اين روز راهپيمايي بزرگ تهران انجام شد. ابتدا ماموران كوشش كردند كه جلوي راهپيمايي را بگيرند و چون توفيقي نيافتند خود نيز به دنبال جمعيت به حركت در آمدند.

راهپيمايي و تعطيل عمومي شانزدهم شهريور به واسطه اعتراض مردمي به جنايات رژيم و كشتار مردم در روزهاي پيشين بود . ماموران رژيم از شب قبل در ميدان هاي مهم شهر مستقر شده و آماده هرگونه درگيري با تظاهركنندگان بودند. حركت از قيطريه آغاز شد و به طرف ميدان آزادي ادامه يافت. در اين راهپيمايي شعارهاي خميني رهبر ماست، ايران كشور ماست، برادر ارتشي چرا برادركشي، مسلمان به پاخيز برادرت كشته شد شنيده مي شد و عكس هايي از امام(ره) برفراز دست ها مشاهده مي گرديد. و در بين مردم اعلام شد كه صبح روز بعد (جمعه 17 شهريور) در ميدان ژاله ( ميدان شهدا فعلي ) تجمع صورت خواهد گرفت.


 جمعه سرخ يا 17شهريور-اعلام حكومت نظامي وقتل عام مسلمانان

در اولين ساعات جمعه 17 شهريور سال 1357، ارتشبد غلامعلي اويسي از راديو اعلام حكومت نظامي كرد و اطلاعيه فرمانداري نظامي را به شرح زير قرائت كرد:

1-  دولت شاهنشاهي ايران به منظور ايجاد رفاه مردم و حفظ نظم از ساعت 6 صبح روز جمعه 17 شهريور 1357، مقررات حكومت نظامي را به مدت 6 ماه در شهرهاي كشور اعلام مي نمايد.

2-    اين جانب (ارتشبد اويسي) به سمت فرماندار نظامي تهران و حومه منصوب  گرديده ام.

3-  ساعات منع عبور و مرور از ساعت 21 تا 5 صبح روز بعد تعيين مي گردد... . براساس اطلاعيه شماره سه فرمانداري نظامي اجتماع بيش از دو نفر در تهران ممنوع اعلام گرديد.

مردم تهران كه از حكومت نظامي اطلاع نداشتند، پيش از ساعت 6 صبح و پس از اداي فريضه نماز براي چهارمين روز متوالي، از خانه ها بيرون آمده و سيل آسا روي به خيابان ها آوردند. مركز تجمع آنان ميدان ژاله (ميدان شهداي كنوني) بود، همين كه مردم به خيابان ها رسيدند، ناگهان با ديدن تانك ها و زره پوش هاي نظامي و ماموران مسلسل به دست حكومت نظامي غافلگير شدند.

مردم بدون اعتنا به سربازان به حركت خود ادامه دادند. همگان در دل احساس نوعي شجاعت و از جان گذشتگي مي كردند. از خيابان هاي اطرف سيل انبوه جمعيت با سردادن شعارهاي انقلابي به سمت ميدان ژاله در حركت بودند.

ماموران مسلح، پس از چند بار اخطار از زمين و هوا جمعيت را هدف رگبار مسلسل قرار دادند. فرياد الله اكبر و لااله الالله همه جا را پر كرد. جمعيت وحشت زده و هراسان به هر سمتي مي دويدند، تا مامني براي خود پيدا نمايند و گروهي روي زمين دراز كشيده بودند و رگبار مسلسل ها اجازه حركت به ايشان نمي داد.

ضجه و ناله و فرياد با صداي گلوله در هم آميخته بود و بوي خون و دود و باروت همه جا به مشام مي رسيد. با نزديك شدن ظهر به تدريج ميدان ژاله كه اينك واقعا به ميدان شهدا تبديل گشته بود در هاله اي از سكوت مرگبار فرو رفت. در حول و حوش ميدان آنچه به چشم  مي خورد، جنازه شهيداني بود كه در صحنه نبرد نابرابر همچنان باقي مانده و خون هايي كه هر گوشه اي از ميدان را گلگون كرده بود.

رژيم تعداد كل شهداي 17 شهريور را 58 نفر و مجروحان اين فاجعه را 205 نفر اعلام داشت و تجمع گسترده و عظيم مردم تهران را نقشه خارجي اعلام كرد.

شمار دقيق قربانيان مظلوم حادثه 17 شهريور در ميدان شهدا و خيابان هاي اطراف، هيچ گاه مشخص نگرديد، ليكن، اين رقم از چهار هزار نفر افزون تر بود و يكي از بزرگ ترين فجايع تاريخ انقلاب در جمعه سياه اتفاق افتاد.

پيام امام خميني(ره)به مناسبت كشتار بي رحمانه مردم تهرانامام (ره) فرداي هفدهم شهريور، با ارسال پيامي به ملت شريف و شجاع ايران، ضمن ابراز هم دردي با ملت، كشتار وحشيانه را محكوم نمودند و دولت آشتي ملي را دولتي تحميلي و غير قانوني اعلام كردند.
امام (ره) در گوشه اي از پيام خود فرمودند:


... چهره ايران امروز گلگون است و دلاوري و نشاط در تمام اماكن به چشم مي خورد، آري اين چنين است راه اميرالمومنين علي(ع) و سرور شهيدان امام حسين (ع).

اي كاش خميني در ميان شما بود و در كنار شما در جبهه دفاع براي خداي تعالي كشته مي شد... بايد علما و روشنفكران ملت در زير چكمه دژخيمان خرد شوند تا كسي خيال آزادي به خود راه ندهد. شما اي ملت محترم ايران كه تصميم گرفته ايد خود را از شر رژيم شاه خلاص گردانيد و در رفراندمي كه در سوم و چهارم شوال در برابر ناظران سراسر جهان انجام داديد، به دنيا نشان داديد كه رژيم شاه جايي براي خود در ايران ندارد... .

 

دسته ها :
شنبه هجدهم 6 1391